عاشق روزه گرفتن ام ولي .
هر وقت تصميم جدي گرقتم روزه هايم را بگيرم چنان به سرماخوردگي دست و پنجه نرم کردم که دقيقا مثل اين استيکر با هر چه روزه داريست خداحافظي نموده ام.
و تقريبا روزه هاي کل امسال من به پنج تا رسيد. اما اين روزهاي روزه داري که از ديروز شروع شده است انشاله ختم به خير مي شود نه سرماخوردگي.
انشاله
يکروز افطاري منزل پدرم بوده ام
يکروز منزل الهه دختر دايي عزيزم
سه روز خانه خودمان و
ميدانم عمر همه ما دست توست و خوب ميدانم که تا اراده ي تو نباشد برگي از درخت نميافتد.
اما رفتن خانم صفاکار عزيز برايم آنقدر سخت بود که حتا نتوانستم در مراسم هاي ايشان به خوبي شرکت کنم.
گفتن اش آسان است خدا رحمت اش کند و خدا به شما صبر دهد.
ولي اين جمله ها براي من خيلي سخت تمام مي شود.
ديروز وقتي خانم بغوزيان و خانم کاظمي در مسجد روبوسي کردند تمام بغض ام ترکيد
اصلا من نرفتم سمت بچه هاي دانشکده زبان که بغض نکنم چون تمام خاطرات با صفاکار بودن برايم تداعي ميشد.
ولي ديگر نشد و اشک بعد از آن ناخودآگاه مهمان چندساعته چشمانم بود
خانم صفاکار :
بانويي حساس- تميز - فعال- کاري- ورزش دوست- اهل علم آموزي- کتاب نوشته - و اهل ايمان و قرآن و نماز بود و از همه مهمتر خيري نيکوکار که وقتي مال اش را به تو امانت ميداد اصلا چشمش به دنبال آن نبود .
روحش شاد باد که قطعا همينطور است.
وقتی مادر میشی دنیات عجیب و غریب میشه .
دنیات میشه رنگها .
دنیای شاد ریاضی
دنیات میشه کودکت .
با کودک شیر میخوری .
با کودکت چهار دست وپا میری
با کودک اَده بده میکنی .
با کودکت رشد میکنی .بزرگ میشی
اینقدر بزرگ که همه میفهن مادری .
یهویی کوه میشی .
توانت میشه ۱۰۰ برابر .
دیگه مریض نمیشی
وقتی مادر میشی حتی دیگه از سوسک هم نمیترسی .
وقتت میشه کودکت .حالا کوه شدی اون میخواد ازت بره بالا !قدرتمند میشی .دنیات اندازه دل کودکته !!!
در اوج خستگي شال و کلاه ميکني ميري بيرون
در اوج خستگي برنج دم ميکني و ماکاراني شکلي درست مي کني
چون مادر شده اي
خدارو شکر زندگي جان زود آمدي همان يکهفته نبودنت خيلي سخت گذشت
ولي خوب من و اميرحسين هم گذرانديم
پايان هفته هم پدر و مادرت آمدند به خانمان که احساس دلتنگي نکنيم و البته پدر که خيلي عجله داشت براي رفتن و نماندن رفتن به زادگاهي که هم قريب است هم غريب(گرجستان )
و شکر خدا که خودت زود کارت حل شد و ديشب آمدي با سوغاتي هاي خوشمزه
خدايا شکرت
اينکه بعضي آدمها خيلي زود زود، ذات خود را نشان ميدهند،نعمتي است و براي من هميشه بهتر بوده است.
اينکه زود بفهمي حرفهايشان با عملشان همخواني ندارد.
و من واقعا ترجيح ميدهم زودتر دلم بشکند و تکليف خود را بدانم تا اينکه با گذشت زمان همه چيز رنگ کهنگي بگيرد و .
دلم خيلي شکست آنهم در خانه پدري ام وقتي پدرم نبود.
و اينکه آدمها هر چقدر بزرگ مي شوند رفتارشان کوچک مي شود.
و من هنوز خانه ي پدري ام را دوست دارم
سلام خداي خوبم
من نيامدم تشکر کنم که زبان الکن است و ناتوان
فقط آمده ام بگويم فراموش نميکنم بعد سه سال
اين فرشته کوچکي که به ما ارزاني کردي
اميرحسين تمام دنياي من و باباش
ممنونم خدا
سلام اميرحسين تمام دنيام من
پنچشنبه 7 آذرماه 1398 و البته يک هفته زودتر از موعد
تولد سه سالگي ات را به اصرار خودت برايت گرفتيم آنگونه که خودت دلت ميخواست در کنار عزيزترين عزيزان .
ممنون پسرم که پا به پاي کودکي هايت بزرگ مي شوي و براي من و باباي مهربانت خاطره هاي قشنگ مي سازي.
درباره این سایت